سارا

سارا جان تا این لحظه 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن دارد

التماس دعا

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است


نه در ان بالاها


مهربان، خوب، قشنگ


چهره اش نورانیست


گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من


او مرا می فهمد


او مرا می خواند، او مرا می خواهد

 

 

 

سارا جان

 

" همه‌ ما هزاران آرزو داریم!

لاغرتر شویم، بزرگتر شویم، پول بیشتری داشته باشیم، اتومبیل بهتری سوار شویم، یک روز تعطیل، یک گوشی موبایل جدید، ملاقات با زن یا مرد رویاهایمان و... ولی یک بیمار تنها آرزویش روز این است که هر چه زودتر سلامتی خود را بدست بیاورد !

غرضم از نوشتن این مطلب این بود که خبر تلخ بیماری بابابزرگ مهربانمان را بدهم که متاسفانه نیاز به عمل جراحی قلب باز دارد و امروز وقتی دکتر معالجش این خبر تکاندهنده و تلخ را به ما داد و شوکه شدن ما را دید با گفتن این جمله که خداوندی که بابا بزرگ مهربان را بر سر زمین شالیزار حفظ کرده قطعا ما را در اتاق عمل تنها نخواهد گذاشت !

سارای عزیز از تو می خواهم با همان دل پاک و کوچک و بی ریایت برای سلامتی بابابزرگ دعا کنی ! تا مهربان ترین بابا بزرگ دنیا هر چه زودتر با سلامتی کامل نزد ما بازگردد !

از همه دوستان تقاضا دارم ما را از دعاهای خالصانه خود محروم نکنند و و برای سلامتی نور چشمان و برکت خانه مان دعا کنند !

التماس دعا

 

گفتم فراغ تاکی؟

 

گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟ / گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است

 

گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ / گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است

 

گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی / گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است

 

گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم / گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است

 

گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی / گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است

 

گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما / گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است

 

گفتم ازم بپذیر،این نیم جان که دارم / گفتا نگاه دارش،غمخانه ی تو جان است

 

میلادت مبارک ای سپیده پنهان زمین


تاریخ : 21 خرداد 1393 - 07:09 | توسط : مامان مینا | بازدید : 1409 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام
(بعد از تائید منتشر خواهد شد)