سارا

سارا جان تا این لحظه 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن دارد

برای بزرگ بانوی زندگیم سارا بانو

 

نمی دانم این چندمین نامه ای است که برایت می نویسم شاید بیستمین نامه شاید هم سی امین نامه

باشد امادلم می خواهد روزی برسد تو تمام نامه های مرا یا بهتر بگویم دغدغه های مرا بخوانی وبدانی که

دوست داشتم چگونه مادری برایت باشم و دوست دارم تو چگونه دختری باشی ! دخترم سارا بانوی من می

دانم تواکنون آرزو داری بزرگ شوی یک بانوی زیبا ! آخر من نیز در کودکی همین آرزو را داشتم اکنون به

بزرگ ترین آرزوی دوران کودکی ام رسیده ام دراین سن و سالی که من هستم همه آرزو می کنند ای

کاش یکبار دیگر کودک می شدیم ای کاش کودک می ماندیم اما من همچنان دوست دارم بزرگ شوم و به

تکامل برسم اصلا دوست دارم به سن پیری برسم تو بزرگ شوی ازدواج کنی و فرزندانی سالم به دنیا

بیاوری و آخر هفته ها به اتفاق خانواده به خانه پدری ات سری بزنی و من عاشقانه شما را بنگرم و

خداوند را شکر بگویم که یکی از هزاران نعمتش تو بودی عزیز تر از جانم سارای من !

 

Avazak.ir Line17 تصاویر جداکننده متن (2)

سارای عزیز تر از جانم این نامه را در یک غروب تابستانی که خوشبختانه نسیم خنکی هم می وزد و این

باعث می شود من بتوانم به اصطلاح خودم بهتر با کلمات بازی کنم می نویسم !

سارای من روزی بانویی بزرگ خواهد شد! بانویی زیبا ، بلند قامت و خوش سیما

سارای 5 ساله من در چشم بهم زدنی به مدرسه خواهد رفت و دوستان زیادی خواهد داشت من به او

اجازه می دهم با دوستانش شوخی کند با دوستانش به گردش برود شاد باشد و شاد زندگی کند !

Avazak.ir Line17 تصاویر جداکننده متن (2)

دخترم سارا بانوی من روزی بزرگ می شود او در سالهای پیری و کهولتم دستانم را خواهد گرفت آن

زمان که غمگینم با دستان مهربان خود نوازشم خواهد کرد و دستی از مهر بر سر من خواهد کشید تا غم از

چهره ام برود او برایم کتاب خواهد خواند عاشقانه هایی برایم خواهد سرود ! آری او روزی بانویی

بزرگ خواهد شد یک بانوی تمام عیار شرقی ، با همان مهر عطوفت خاص یک مادر ایرانی ! یک

بانوی باسواد و و یک مادر مهربان برای فرزندانش !

آری دختر من روزی بزرگ خواهد شد و من از همین الان دلم می گیرد !

 

Avazak.ir Line17 تصاویر جداکننده متن (2)

 

دوستان عزیز متاسفانه وبلاگ من دچار مشکل شده بود و با کمک یکی از کاربران نی نی پیج درست شد با توجه به اینکه ایشان خیلی رنجاندم اول از همه از ایشان که شاید راضی نباشد نامشان را ببرم طلب بخشش می کنم !

کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم؛

مثل ساعت هایی که صبح، دلسوزانه زنگ می زنند؛

و در میانِ خواب و بیداری، بر سرشان می کوبیم؛

بعد می فهمیم که خیلی دیر شده ...!

تصمیم گرفتم برای مدتی از دنیای مجازی خداحافظی کنم شاید به زودی برگردم با نامه هایی به تنها دختر جهان !


تاریخ : 18 شهریور 1393 - 11:20 | توسط : مامان مینا | بازدید : 1735 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام
(بعد از تائید منتشر خواهد شد)